پاتوق بچه های پرستاری 90 بندرعباس دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:3 :: نويسنده : mozhde rajabi
سلاااااااااااااااااااااااااام برای شادی روح (همون روحیه!!!)همکلاسی ها لطفا ........... هرکس یه لطیفه (یا همون جوک) بنویسه به کسی که بانمک ترین لطیفه رو بنویسه شاید جایزه نفیسی تقدیم بگردد(لطفا در مورد زمان و نحوه دریافت جایزه سوال نفرمایید!!!) هرچی میزان Nac l لطیفه تون بیشتر=احتمال برنده شدن تون هم بشتر!!! نظرات شما عزیزان: جواب پ ن پ
ساعت11:34---13 ارديبهشت 1391
یک نفر میره مشهد امام رضا . ( فکر کنم آخر کار بدونید اون یه نفر کیه ) پیش زری می وایسته و عابر بانکش رو میندازه توی زری و میگه یا امام رضا تو حاجتم رو برآورده کن تا من هم رمزش رو بگمپاسخ:
دستت درد نکنه خیلی قشنگ بود!!! آره فهمیدیم کیه!!! راستی فک کنم اون ضریح باشه ها نه زری!!!!(زری اسم آدمه!!!) ورزش....نرمش.....سلامتی
ساعت18:38---12 ارديبهشت 1391
خرگوشه می ره توی جنگل روباه رو می بینه که داره تریاک می کشه! می گه آقا روباه این چه کاریه؟! پاشو بدوییم و شاد باشیم.
می رن تا می رسن به گرگه می بینن داره حشیش می کشه! خرگوش می گه ای وای! آقا گرگه این دیگه چه کاریه؟! پاشو شاد باشیم. بدوییم و ورزش کنیم. گرگه هم پا می شه سه تایی می رن تا می رسن به شیره می بینن داره تزریق می کنه! خرگوش می گه آقا شیره این دیگه چه کاریه؟! پاشو بدوییم......... ورزش کنیم........... شاد باشیم. یه دفعه شیره می پره و می خوردش! گرگ و روباه می گن چرا خوردیش؟! این بیچاره که حرف بدی نزد! شیره می گه: نه بابا! این بی پدرومادر هرروز اکس می زنه می یاد ما رو می دوونه!!! bastak city
ساعت17:30---12 ارديبهشت 1391
یه بار به یه بستکی میگن تاحالا معجزه دیدی میگه آره.میگن چی؟میگه یه بار اومدم برم بیمارستان شهید محمدی می خواستم درو باز کنم یهو در به اذن خدا باز شد!!!(منظورش همون دره که حسی بود که خودش باز میشه)
mmr
ساعت23:57---11 ارديبهشت 1391
یکی بود یکی نبود...
یه روز پت ومت تصمیم میگیرن که ویدئو پرژکتور کلاسو روشن کنن ....دیدن قدشون نمیرسه...گفتن چیکار کنیم چیکار نکنیم که به ذهنشون میرسه قلاب بگیرن...هردوشون روبه رو هم می ایستن ودستشونو قلاب میکنن و به همین حالت می مونن و بروبرو همدیگه رو نگاه میکنن.......الان سالهاست که اون دونفر همونجا وایسادن و دارن همینجوری همدیگه رو نگاه میکنن!!!
دیگه دوران جوک گذشته حالا شده پ ن پ چون
پرستاری می خونید یکی براتون می ذارم. یک بار رفتم بیمارستان امپول خودمو بزنم رفتم جای پرستار پرستار گفت امپول تو بزنم گفتم پ ن پ تو ش اب کن با هم تفنگ بازی کنیمپاسخ:یه خیلی مرسی!!!....ولی جوک از پ ن پ بهتره!!!
سلام خیلی زیبا بود به وب گروهی ما هم سر بزن عزیزم....نظر یادت نره...راستی اگه با تبادل لینک موافقی خبرمون کن......مرسی
پاسخ:ممنون..باشه ولی ...جوک نذاشتی واسمون!!!
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ |
||
|